حتما کیف پول و سوئیچ ماشینتون رو بگیرید دستتون ، چون اگه این کارو نکنید ممکنه کسی ندونه که شما یک ماشین و مقادیر زیادی پول دارید .
چه بسا اساتیدی که هم چنان می اندیشند شاگردان به جوک تعریفی ایشان می خندند .
صدای دوبس دوبس در خیابان بی گمان از آنِ پرایدی است که راننده ی آن ناخن کوچکترین انگشت ِ خود را همواره بلند نگاه می دارد .
بچه که بودم تو هیچ منبع علمی معتبری از کرم دندون چیزی پیدا نکردم ،
بزرگ که شدم فهمیدم کل ماجرا فقط یه حقه ی کثیف بوده .
قهوه می خورد ، سیگارش رو با کبریت روشن می کرد ،
و خُب تا یادم نرفته بگم که او یک انتلکتول بود .
هنوز هواپیما به مرحله ی Take Off نرسیده بود که یهو حس کرد دلش واسه همه چیه تهران تنگ میشه ، حتی ترافیکش .
مملکتی که در آن هر دو نفری که به گشت می رسند نامزد هستند.
تو بد دوره ای از تاریخ این مملکت گیر افتادیم ،
دوره ای که توش از هر 10 نفر 9 تاشون عقده ی پاریس دارن .
این سریال های دوست داشتنی
کراوات ; مدرک جرم غیر قابل انکار
حالا شاید باور نکنید حرف ِ من رو ،
ولی آرایش کردن یه هنره .
با قبول کردن ِ بی هنری ِ خود این همه هم ماتیک و رژ نفرستید تو معده ی مردا .
- به نظرت معمارِ این بنا از ایجاد این شکستگی چه هدفی داشته ؟
- این که این جا جون می ده واسه یادگاری نوشتن .
سپس خودکارهایشان را درآورده و به دو کمدینِ بالفطره تبدیل شدند .
آرزوهاش رو می نوشت ،
به کائنات انرژی می فرستاد ،
قانون راز رو عمیقا دوست داشت ،
و مسلما انسان ِ موفقی بود .
اول دبیرستان رو رد کرده بود ، صادق هدایت رو می شناخت ،
و دیگه وقت ِ خودکشی اش بود .
خوانندگان شهلایی که چند آهنگ یک بار اسم معشوقه تان عوض می شود ،
دمتون گرم ، خیلی مردید به مولا .
روی جعبه ی محصول نوشته بود : " فقط برای صادرات"
حالا دیگه این که چرا من داشتم ازش استفاده می کردم ، الله اعلم .
بعد از این که آهنگش گل کرد ،
در آهنگ بعدی اش ادعا کرد تهران مث موم تو دست هاشه .
خُب تو که Religious Views ات رو زدی مسلمون ،
آره خودِ تو ،
کجای آیین ِ ات عکس پروفایل ِ بی حجاب رو توصیه کرده ؟
والا .
کل پُست اش یه طرف ،
اون سه نقطه هایی که فرت فرت می زاره وسطش هم یه طرف .
هر وخ لباسش می رفت بالا و شیکمش معلوم می شد ،
ناگهان ،
بعله درست حدس زده اید ،
شرت Calvin Klein
.
منطق سریالی
وختی که عینک می زد یهو دیگه هیچکی نمیشناختش و به همین سادگی تمام اطلاعات مورد نظر رو برای نیروهای خودی جاسوسی می کرد .
از وقتی که از این خمیر دندون استفاده می کرد دهانش بسیار خوش بو شده بود ،
تو خیابون، تو تاکسی ، توی آسانسور یا حتی محل کار همه یه جوره دیگه نگاهش می کردن .
از این تبلیغ بر میاد که گوشه ای دیگر از مشکلات جوانان حل شده است .
هر شیش ماه یک بار مردم این کشور موضوعی واسه صحبت کردن پیدا می کنند :
"ساعت ها رو کشیدن جلو یا عقب ؟"
یادش به خیر اون موقع که اول دبستان بودیم ، پنجمی ها واسمون حالتی خداگونه داشتن .
کشوری که دخترانش دانشگاه را با چادر شروع کرده و با دوبنده به پایان می رسانند .
به طرفش می گفت "زید " و با این کارش حال و هوای فیلمای دهه ی سی و فردین رو برای ما زنده می کرد .
چقدر خوش حال میشم وقتی بهونه ی سرماخوردگی رو دارم واسه نبوسیدنت .
مردی که سیگار برگ می کشد و خیلی پولدار است چشمش معشوقه ی خواننده را گرفته ،
همگی نگرانیم که چون شود ،
اما معشوقه در پایان عشق را بر پول ترجیح می دهد ،
ردخور هم ندارد .